ممد نبودی ببینی...

ساخت وبلاگ
سال سختی بود سال اول پس از «زن زندگی آزادی»... مثل سال اول پس از «کودتای 88»... مثل سال اول «پس از کودتای 28 مرداد»... مثل سال پس از «به توپ بستن مجلس»... مثل سال اول «پس از حمله ی مغول»...  نمی دانم شاید این سرنوشت همه ی آرش ها باشد که زندگیشان به حال و روز مام میهن گره می خورد و گویی که باید جان در چله ی کمان بگذارند و از زندگی بگذرند تا روزی باز، آزادی بازآید... نمیدانم... مرا که دیگر بیش از این یارای ایستادگی نبود... و این روزها شاید تاوان همین ناتوانی است... پ.ن: ایمیل ها رو دیگه کسی نمیخونه؟ به نظرم هنوز نامه نوشتن قشنگ ترین راه ارتباطیه ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 17:07

از هر طرف که رفتم

جز وحشتم نَیَفزود

زِنهار از این بیابان

وین راهِ بی‌نهایت

ممد نبودی ببینی......
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 14:04

ممد نبودی ببینی......
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 37 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 10:56

من زنده ام هنوز... یا به قول پاپیون وقتی خودش را به موج هفتم زد و از جزیره و دگا دور می شد ، خطاب به اون فریاد میزد که " اهای حرومزاده ها، من هنوز زنده ام " اینجا هنوز برای کسی مهمه؟اصن کسی منو یادش میاد؟ -------- پ.ن: ایمیلت رو چک کن قدیمی ترین و عزیزترین رفیق  ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 44 تاريخ : شنبه 12 فروردين 1402 ساعت: 13:55

دلم می‌خواهد سرم را روی پایت بگذارم و تو موهایم را نوازش کنی خواهرک. پسرک هم بیاید و حسودی‌ کند به دایی‌اش که خسته و مطلب زخم نیلوبلاگی دارد کم‌کم به خواب می‌رود. به  پسرک لبخند میزنم و دستی به سر و رویش می‌کشم و ب ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 20 آذر 1399 ساعت: 14:01

پس از صعود به قله‌ی قربانگاه و تاب نیاوردن خنجر زدن به قلب و پس از آن سقوط از اوج به ته دره‌ی تاریک انزوا و سکوت... مدتی در خود فرو رفتم و مرگ را پس زدم. چشمانم را بستم و به امید دیدار آدم و حوا در به ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 20 آذر 1399 ساعت: 14:01

دارم برای رسیدن به قربانگاه هزینه می‌دم

شاید لازمه

شاید پول قوچی باشه که به جای من فرستاده خواهد شد

من هنوز به خدای قوچ‌ها اعتقاد دارم

کارد توی دستمه و دارم به نوک قله نزدیک می‌شم

نگران نباش رفیق من این بار هم زنده برمی‌گردم هرچند مطمئنم دیگه آرش سابق نخواهم بود

وقتی که این سفر به پایان برسد می‌خندم و فریاد می‌زنم من نه ابراهیمم نه اسماعیلم و نه اسحاق، من آرشم

من ایستاده می‌میرم

 

ممد نبودی ببینی......
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 148 تاريخ : دوشنبه 26 خرداد 1399 ساعت: 7:21

خب...

دیگه تموم میشه.

یه جراحی بزرگ در پیش رو دارم. 

دارم خودم رو می‌سپارم به ... 

جدی به کی می‌سپارم؟

جراح خودمم، زندگی از خودمه، به هیچکس هم ربطی نداره... 

دیگه تموم می‌شه.

همه چی...

ابراهیم میخواست اسماعیل را قربانی کنه

من خودم را

به قربانگاه می‌فرستم

هیچ خدایی هم قوچ نمی‌فرسته

 

ممد نبودی ببینی......
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 156 تاريخ : جمعه 9 خرداد 1399 ساعت: 17:10

﷽ . #پدر من به تو مدیون‌‌ام به چشم‌های خسته‌‌ات به انگشت‌های پینه‌‌بسته‌‌ات به موهای جوگندمی‌‌ات که حالا دیگر برف تجربه سپیدپوش‌‌شان کرده... من به تعداد روزان و شبانِ قرن‌های پُر عداوت انسان علیه انسا ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 8:04

صبح از خواب بیدار می‌شوی و می‌بینی باز هم فاجعه‌ای دیگر رخ داده... انگارکه این روال هرروزه‌ای است در گوشه‌ای از جغرافیای تباهی. اخبار فاجعه‌بار را مرور می‌کنم باز به یاد می‌آورم که بارها و بارها در ذه ممد نبودی ببینی......ادامه مطلب
ما را در سایت ممد نبودی ببینی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khomaremastia بازدید : 174 تاريخ : جمعه 27 دی 1398 ساعت: 9:41